کد مطلب:140242 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

مشاجره بین مسلم بن عقیل و ابن زیاد مخذول در بارگاه
طریحی در منتخب فرموده: وقتی جناب مسلم را وارد بارگاه ابن زیاد ناپاك كردند، اهل مجلس گفتند: سلم الامیر، به امیر سلام كن

فرمود: السلام علی من اتبع الهدی و خشی عواقب الردی و اطاع الملك الاعلی

یعنی پسر مرجانه شایسته سلام نیست، سلام بر كسی است كه متابعت هدایت كند و از عواقب اعمال بد بترسد و ملك اعلی را بپرستد.

ابن زیاد از این وضع سلام و از حالت آن غریب و نگاه به جلال و شوكت خود خنده قهقهه زد بعضی از پرده داران بارگاه گفتند: ای مسلم امیر با تو سر لطف است كه به روی تو می خندد چرا به او سلام امیری نمی دهی؟

مسلم فرمود: مالی امیر غیر الحسین، امیری از برای من غیر از حسین بن علی علیهماالسلام نیست

سپس ابن زیاد رو به مسلم كرد و گفت:

یابن عقیل به كوفه آمدی امت را پراكنده كردی و خونهای مسلمانان را ریختی، بعضی را بر برخی ترجیح دادی برای چه؟

جناب مسلم فرمود: حاشا كه من از پیش خود این كار كرده باشم بلكه مردم این شهر همچو گمان داشتند كه پدر تو زیاد نیكان و اخیار ایشان را كشته و معدودی


باقی گذاشته مانند پادشاهان قیصر و كسری عمل كرده و یكسره شریعت و آئین احمدی و ملت و كیش محمدی را برداشته، ما را خواستند و عجز و لابه كردند، عریضه ها نوشته و در آنها شرح درد خود را نگاشتند، ما آمدیم تا مردم را امر كنیم به عدل و احسان و بخوانیم به كتاب خدا و سنت رسولش.

ابن زیاد ناپاك گفت: ای مسلم تو چنین عرضه ای نداری كه از مثل توئی این كار بروز كند پس چرا ای فاسق نگذاشتی به كتاب خدا عمل كنند و انت بالمدینة تشرب الخمر توئی كه در مدینه شرب خمر می كردی، می خواستی در كوفه امامت كنی.

مسلم سلام الله علیه برآشفت و فرمود: ای ظالم من شراب می خورم!!؟

تو خود می دانی كه دروغ می گوئی و فعل خودت را به دیگران نسبت می دهی، كسی كه همچون سگ هار سر به خون مسلمانان فرو ببرد و متصل قتل نفس محرمات كند و به اهل ایمان اذیت برساند و متعرض مسلمین شود از چنین كسی چه توقع كه دروغ یا سوءظن در حق مثل مسلم مسلمی نبرد.

ابن زیاد گفت: ای فاسق خیلی دلت می خواست در كوفه سلطنت كنی و بر مسند امارت بنشینی اما خدا نخواست و تو را شایسته این رتبه ندید.

مسلم فرمود: ای بی دین ما شایسته خلافت نباشیم پس چه كسی شایسته آن باشد!؟

ابن زیاد گفت: چنین نیست بلكه امروز شایسته سلطنت و پادشاهی و سزاوار خلافت امیرالمؤمنین یزید است و بر شما اطاعت او واجب می باشد.

مسلم فرمود: صبر می كنم حتی یحكم الله بیننا و بینكم و هو خیر الحاكمین.

ابن زیاد گفت: خدا بكشد مرا اگر تو را نكشم به بدترین كشتنی كه تا بحال در اسلام كسی را چنین نكشته باشند.

مسلم فرمود: البته تو اولی هستی بر اینكه در اسلام بدعتی بگذاری تا بحال


آنچه خواسته و توانسته كرده ای باز هم خواهی كرد.



ای زاده زیاد نكرده است هیچ كه

نمرود این عمل كه تو شداد می كنی



ابن زیاد دید چاره زبان مسلم را نمی تواند بكند شروع كرد دشنام دادن و فحش گفتن هم به امام حسین علیه السلام و هم به امیرالمؤمنین علیه السلام و هم به عقیل، همه را دشنام داد.

جناب مسلم سلام الله علیه از سوز دل سر بزیر انداخت. راضی بود كه زودتر از این كشته شود و این ناسزاها را نشنود، دیگر جواب آن بی حیا و دریده را نگفت ولی به نقل مرحوم سید در لهوف مسلم فرمود: ای ولد الزنا تو و پدرت زیاد اولی و احق به این فحش ها هستید ما خانواده رسالتیم هر چه از دست تو برمی آید كوتاهی مكن.